منتقد ،نه تخریب چی

منتقد ،نه تخریب چی

نگاه انتقادی به مسائل روز جامعه
منتقد ،نه تخریب چی

منتقد ،نه تخریب چی

نگاه انتقادی به مسائل روز جامعه

*تعویق انتخابات فوتبال ،عدم استقلال مدیر کل ورزش و جوانان استان.

خبر فوری:مجمع انتخاباتی هیات فوتبال قزوین که قرار بود در مورخه 95/05/17 برگزار گردد در دقیقه نود متوقف و به زمان دیگری موکول شد، (کاملاً بی سرو صدا و در سکوت خبری رسانه های استان).

مقدمه:

داستان این روزهای هیات فوتبال استان ما شباهت های زیادی به قصه های ناتمامی دارد که هر روز برای شنیدن پایان خوشش لحظه شماری می کنیم ،اما دریغ و صد افسوس که گرفتار سرابی شده ایم که ما را فرصتی برای نجات نیست و آن طوری که در ذهن تداعی می کنیم،خلاف آن اثبات می شود.

و یا به عبارت دقیق تر،چرخه این روزهای هیأت فوتبال استان توسط دستان عده ای از  سیاسیونی که برای رسیدن به منافع شخصی یا جناحی از هیچ کوشش و تلاشی برای رسیدن به اهداف خود دست بر نمی دارند،به سمت و سوی دلخواه در حال چرخیدن است.

تلنگر:

بعد از مجمع انتخاباتی هیات فوتبال در مورخه 91/09/28 تا به امروز هیأت فوتبال رنگ و بوی خوشی ندیده است، از انتخاب شهردار وقت الوند برای مدیریت هیات فوتبال گرفته تا رفتن وی از استان به لحاظ کاری  که طبق قانون  نمی­توانست در مدیریت فوتبال باشد.هرچند که وی اسماً رییس بود اما رسماً با حضور کم رنگ و استفاده از نیروهای دیگر در بدنه هیات فوتبال باعث اعتراض جامعه فوتبال گردیده و فوتبال قزوین را تا حدودی به سراشیبی هدایت نمود.همه این عوامل دست به دست هم داد تا در شرایطی که وی درحال سپری کردن دوران سه ساله مدیریت هیات فوتبال بود و قانونآ نمی توانست در مسند هیأت باشد به پیشنهاد مدیرکل ورزش و موافقت علی کفاشیان،فرد دیگری سرپرست هیات فوتبال شود.

یادآوری:

بعد از تعیین سرپرست فوتبال برای استان، فوتبال قزوین کج دار و مریز به راه خود ادامه می­ داد تا اینکه 9نامزد به نام های محمد ملکی نژاد، مجید رضایی ، حسین باجیوند ، ستارآقامحمدی ، حسین بهزادپور ، علی صفری ، مهدی عبدالرزاقی ، تورج نبی زاده و ولی محمد زمانی برای انتخابات هیات فوتبال استان ثبت نام کردند.ثبت نام افراد مذکور فوتبالی ، ورزشی ودلسوز که نوید بخش بارقه ای از امید در دل ورزش دوستان بالاخص فوتبال دوستان و فوتبالیست های استان بود تا در ذهن خویش تداعی کنند که هیأت رو به موت فوتبال قزوین با انتخاب فرد ورزشی و فوتبالی  شناسنامه دار که قبلاًامتحان پس داده و کارنامه قابل قبولی دارد،در حال احیا شدن خواهد بود.

نکته:

طبق قانون اساسنامه فدراسیون فوتبال ،پروسه زمانی ثبت نام تا تشکیل مجمع نمی بایست بیش از  3 ماه باشد،امری که در فوتبال قزوین اتفاق افتاد،به این صورت که  صلاحیت نامزدهای ثبت نامی  از سوی دستگاه های نظارتی استانی دیر اعلام شده و فدراسیون فوتبال ثبت نام این افراد را باطل اعلام کرده و اعلام نموده که می بایست ثبت نام مجدد صورت گیرد و این اتفاق دوباره یعنی اینکه سرپرستی بیش از 6 ماه ادامه داشته که خلاف قانون است.

ثبت نام مجدد صورت گرفته و این بار آقایان  مجید رضایی،حسین باجیوند،ستارآقامحمدی، حسین بهزادپور ،صادقی نژاد ، مهدی عبدالرزاقی ، تورج نبی زاده برای شرکت در انتخابات ثبت نام کرده و مجدداً صلاحیت نامزدهای ثبت نامی مورد بررسی قرار گرفت.

تشکیل مجمع انتخاباتی هیات فوتبال برای انتخاب رییس از زمان ثبت نام دوم قرار بود که در تاریخ مشخص شده برگزار گردد و یه همین منظور کاندیداها در حال رایزنی فوتبالی برای انتخاب خویش برای رسیدن به مسند ریاست فوتبال استان بودند (امری کاملا طبیعی و بدیهی در پروسه انتخابات) که با کمال تأسف انتخابات فوتبال باز هم به تعویق افتاد ،آن هم برای بار دوم .

به راستی جناب مدیر کل اگر این بار نیز انتخابات به تعویق افتاده و  زمان تعویق نیز بیشتر از سه ماه باشد آبروریزی فوتبالی در قزوین اتفاق نخواهد افتاد؟و در این صورت می توان عنوان کرد که تعویق انتخابات خود دلیلی متقن بر عدم استقلال مدیرکلی شماست که از پس انتخابات به ظاهر ساده اما تمام قد سیاسی بر نیامده و شکی در آن نیست که دخالت افراد سیاسی منجر به تعویق انتخابات شده است.

به راستی جناب مدیر کل؛این است شعار شایسته سالاری ؟

این است عدم دخالت خط ها وجناح های سیاسی در انتخابات فوتبال؟

چرا مدیریت خود را فدای باند بازی های سیاسی می کنید؟خرده ای نیست که گرایش فکری و ایدئولوژی به یک جناح داشته باشید ،ایراد در نقص و عدم پایبندی به شعار شایسته سالاری و عدم رابطه بازی به جای ضابطه بازی است که در اداره تحت مدیریت شما به وضوح دیده می شود و این علامت نشانگر ضعف مدیریتی است که شما از پس آن بر نمی آیید.

جناب مدیر کل؛درد فوتبال استان عدم داشتن مدیریت قوی است که مدت هاست از آن رنج می برد.

مگر نباید انتخابات پاک و سالم تعیین کننده رییس باشد؟اگر هدف انتخاب فرد خاصی است دیگر چه نیازی به برگزاری انتخابات است؟

مگر نبایدانتخابات فوتبال در فضایی عاری از دخالت جناح های سیاسی باشد؟(امری بس محال).

جناب مدیر کل؛ فوتبال قزوین قربانی کج سلیقگی و بی برنامگی دوستان شده است،لطفاً به داد فوتبال برسید.

اگر فردایی باشد و عملکرد شما را در کفه ترازو بگذارند،کفه ترازو به سوی عدم صلابت در مدیریت جناب عالی سنگینی خواهد کرد.

علی ایحال،آنچه بیش از پیش برای اهالی فوتبال استان مهم است ، ورود مدیران ورزشی است که خانواده بزرگ فوتبال احساس نماید میتواند با وجود این افراد، فوتبال استان را در همه زمینه های تشکیلاتی من جمله مباحث اخلاقی ، فرهنگی ، فنی ، اجرایی ، باشگاهی ، اسپانسری، تعامل با دیگر دستگاه ها و... ارتقاء داده و راه ونشان جدیدی را ترسیم نماید. درد امروزی که فوتبال استان به آن دچار شده است به واسطه نگرش های منفی، نگاه بنگاه داری و نگاه  واسطه ای است که در سنوات گذشته به آن مبتلا بوده است.اگر خانواده فوتبال می توانست از داشته های مدیریتی ، فنی ، اجرایی و.. خوب استفاده کند چه نیاز بود که هرچند سال شاهد برگزاری مجمع انتخاباتی باشیم.

و سخن پایانی اینکه؛

بیایید وجدان های خود را بیدار کنیم که متاسفانه هیات فوتبال در گذشته انتخاب عقلانی صورت ندادند و با وجود دانستن مشکلات هیات فوتبال و دست های ضربه زنده به آن توانایی برگزاری حتی یک مجمع عمومی را نیز نداشتند.

  هیات فوتبال قزوین نیازمند ورود دلسوختگان واقعی خود برای برون رفت از مشکلات مدیریتی است که انتظار        می رود شخص مدیرکل ورزش و جوانان با ورود به این معضل مهم و اساسی تکلیف این هیات مهم ورزشی را سروسامان دهد تا فرصت ها و هزینه های بیش از این به هدر نرود.

شهردار محترم منطقه یک قزوین،چهره فرهنگی منطقه تحت مدیریت شما در حال مخدوش شدن است ،

*****تیتریک:

می خواهد از عرض خیابان عبور کند، نگاهی به نرده های وسط خیابان و به پل عابر پیاده می اندازد،پله های پل زیاد و نرده ها بلند تر از آن هستند که بتواند از روی آن بپرد، در انتخاب صحیح برای عبور از پل برای حفظ جان خط قرمز کشیده و تصمیم غلط را ترجیح می دهد،هر چند پر مخاطره ، از بین نرده ها گذشته  و تصمیم خود را عملی می کند، چه سرنوشتی  انتظارش را  می کشد؟گذشتن از میان نرده ها را هر چند نفس گیر و خطر آفرین، بر بالارفتن از پل به جان میخرد، لابد او نمی داند فاصله بین مرگ و زندگی ممکن است به عرض یک خیابان یا به ارتفاع یک پل عابر پیاده باشد.

****عناوین مهم:

1-افزایش روز افزون آمار تصادفات عابران پیاده  از جمله دلایل احداث پل های هوایی در مناطق پر تردد است.
2-در بعضی از خیابان ها با وجود اینکه در برخی مناطق پر تردد پل های هوایی نصب شده است ولی استفاده عابران از این پل ها ی بی عابر روزانه کمرنگ است.
3-نهادینه نشدن فرهنگ  و یا ضعف فرهنگ ترافیکی بین عابرین پیاده برای استفاده از پل هوایی معضلی است که در بعضی از بلوارها و خیابانها سالانه شماری از افرادی را که زحمت بالا رفتن از چند پله رابه خود نمی هند و از کف خیابان عبور می کنند، به کام مرگ می فرستد.

4-طبق آمار راهنمایی و رانندگی تصادفات رانندگی در شهر با  رفتار عابران پیاده در ارتباط است که یکی از مهمترین علل آن عدم استفاده از پل عابر می باشد.

مقدمه:

عابران پیاده جزو آسیب پذیرترین گروه ها در بحث حوادث ترافیکی شهری می باشند. یکی از مباحث مهم در ایمنی عابران استفاده از پل های عابر پیاده در سطح شهر می باشد.

همه ما میدانیم که قوانین راهنمایی و رانندگی در مورد همه کسانی که در چرخه ترافیک نقش دارند اعم از خودرو، راننده، سرنشین و عابر پیاده وجود دارد اما عابرین پیاده تنها قوانین را مختص به رانندگان و خودروها می دانند و خود را ملزم به رعایت قوانین ندانسته و تمام نقاط عرض خیابان بدون توجه به قوانین و مقررات طی میکنند.
و نیز قبول داریم که زیرساخت ها به صورت مناسب فراهم نیست،اما لازم است که عابرین پیاده برای حفظ جان خود هم شده از این زیرساخت های اندک به نحو مطلوب استفاده کنند.

 و اما سخنی با شهردار محترم منطقه یک قزوین:

مهم­ترین هدف طراحی و ساخت پل عابر پیاده، ایمنی و تسهیل در رفت و آمد شهروندان است، پل­های عابر پیاده نمونه ای از امکانات مناسب شهری برای تسهیل عبور و مرور عابران همراه با افزایش ایمنی تردد، جلوگیری از حوادث ناگوار و نیز کاهش مشکلات ترافیکی معابر است.

پل های عابرپیاده که برای تامین امنیت شهروندان احداث شده است شاید در طول روز عابرانی به تعداد انگشتان دست هم ندارند؛ تصادف های زیادی درست در زیر پل عابر پیاده رخ می دهد که نمی دانیم برای آن چه کسی را باید مقصر بدانیم؛ عابرپیاده، راننده و یا مسئولان؟


جناب شهردار؛امروز عبور از پلهای عابر پیاده، یکی از نشانههای توسعهیافتگی شهری است که در ردیف فرهنگ شهرنشینی میگنجد، اما متأسفانه این توسعهیافتگی در بینش و عملکرد برخی شهروندان نمایان نیست و درونی نشده است هرچند در کنار مسائلی همچون ضعف فرهنگ ترافیک، عادت نداشتن و عجله داشتن، ناتوانی و بیماری جسمی یا ترس از ارتفاع و... که برخی شهروندان آنها را از دلایل عدم استفاده از پلهای عابر بیان میکنند شاید مکانیزه نبودن پلهای عابر پیاده نیز در بیرغبتی شهروندان به استفاده از پلهای عابرپیاده بیتأثیر نباشد.

هزاران بار  مشاهده شده که عابران پیاده به سختی از نرده های به کار گذاشته در وسط بلوار بین دروازه رشت و دوراهی همدان روبه روی ایستگاه های اقبالیه و تاکستان برای تردد بالا می روند، عابرانی از پیر و جوان،زن و مردو از همه مهمتر زنان بارداری که خدای ناکرده در صورت گیر کردن درمیان نرده ها یا افتادن در خیابان موجبات صدمات جبران ناپذیری خواهد شد.

آیا با توضیخات بالا ایمنی عابران تضمین شده  است؟

آیا در این زمینه فرهنگ سازی شده است؟


بایک حساب سرانگشتی می توان نتیجه گرفت که هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است،چه بسا می شد در صورت اقدامی، تأثیرات آن را مشاهده نمود.

به قدری تردد عابرین پیاده در این نقطه فراوان شده که گاهاًموجبات ترافیک سرسام آوری شده است و گاهاًبا دوستان شوخی می کنم که شاید ما باید با وسیله نقلیه از پل عابر عبور می کردیم.

شهردار محترم؛هیچ می­دانید که امنیت خاطر یک راننده، زمانی که روبه روی خود پل هوایی می بیند و با تصور اینکه عابر از پل هوایی استفاده خواهد کرد، بر سرعت ماشین می افزاید،اما با عبور غیر قانونی عابر پیاده در آن لحظه که منجر به بروز تصادف شود،به مخاطره می افتد؟و ممکن است در این حادثه اتفاق افتاده ما نیز متهم باشیم؟

چرااز نرده های بهتر برای جلوگیری افراد استفاده نمی شود،مثل نرده های میدان شهید بابایی.

چندسال قبل نیز مطلبی در این زمینه به چاپ رساندم اما دریغ از حتی یک جواب خشک  و خالی.

چرا خدمات شهری شهرداری شما تابه حال فکری در این زمینه نکرده،نرده های بلوار مذکور طوری شده که این روزها با موتور نیز میتوان از آن رد شد،چه برسد به عابر پیاده.می توان با تغییراتی جزئی و کم هزینه از بروز صدمات ،آسیبها و تصادفات شدید جلوگیری کرد.

حتی فضای سبز وسط بلوار در اثر رفت و آمد فراوان از بین رفته و فضای آن قسمت از خیابان و یابهتر ورودی شهر را به چهره ای بدقواره تبدیل کرده است.

فراموش نکنیم که به طور روزانه هزاران نفر بیشتر از زیر نرده ای رد می شوند که امنیت جانی شان تضمین شده نیست،درست که ما مقصر نیستیم اما چرا دراین زمینه فرهنگ سازی نمی شود؟این همان سوالی است که ما به دنبال آن هستیم؟

شهردار محترم،پل عابر پیاده در تمام دنیا موضوعی مهم و نشانه توسعه یافتگی،چه در زمینه فرهنگ و چه در زمینه شهرسازی است ،لابد که نه، حتماً می دانید که خیابان مذکور یکی از ورودی های شهر است،برفرض ورود یک مسافر یا توریست به شهر و مشاهده چنین تصاویری چه چیزی درذهنش خطور می کند؟آیا بازهم می توانیم دم از توسعه شهرنشینی و فرهنگ شهر نشینی بزنیم؟

مطمئن باشید دیدن چنین تصاویری منجر به تعمیم به همه شهروندان خواهد داد.

بیایید کمی بیندیشیم و نقدپذیر باشیم.

خود من به عنوان یک شهروند ساکن شهر با دیدن چنین صحنه هایی که حتی در دورافتاده ترین شهرهای ایران مشاهده نمی کنم،فقر فرهنگی رااحساس می کنم ،فقری که در عدم ترویج فرهنگ در این زمینه شما نیز به سهم خود مقصرید.

ما می دانیم که کم رنگ بودن فرهنگ احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی از سوی عابران پیاده، بخشی از عواملی است که کارشناسان و مسوولان ترافیکی به عنوان دلایل آمار بالای تصادفات و یا گاهاًکشته شدن عابران پیاده می باشد، اما می شود بعد از اقدامات اولیه فوق الذکر(نرده کشی اصولی به گونه ای که حتی بچه کوچک نیز از آن رد نشود) با فرهنگ سازی صحیح تا حدودی از آمارهای نگران کننده تصادفات عابران پیاده کاست.

شهردار محترم ،گذر عابران پیاده از زیر پل هوایی در خیابان مذکور امری عادی و جا افتاده  و آنچه غیر عادی شده گذشتن از روی پلی است که  شاید نگاه تمسخر آمیز به دنبال داشته باشد؛ متاسفانه شهروندان در این خیابان با بی توجهی به پل­ هوایی که برای تسهیل امور روزمره و تامین امنیت با صرف هزینه­ های زیاد ساخته شده  از عرض خیابان گذر می­ کنند.
واقعیت این است بسیاری از شهروندان ما پریدن از روی نرده وسط خیابان یا گذشتن از بین آن را به عبور از روی پل عابر پیاده ترجیح می­دهند ریشه این مشکل عدم وجود فرهنگ استفاده از پل عابر پیاده است که عبور ازروی پل را کاری بیهوده و وقت گیر می­دانیم.
سالمندان، کودکان و افرادی که توانایی جسمی ندارند حتی افراد معمولی دلیل خود برای عبور نکردن از پل عابر پیاده را وجود پله های زیاد و نامناسب می­دانند که می­توان گفت این بزرگترین مشکل پل عابر پیاده است، از این رو مسئولان ترافیک شهری برای حل این مشکل و افزایش جذابیت به ساختن پل های عابر پیاده مکانیزه با پله برقی اقدام کرده اند.

نتیجه:

آموزش نکات ایمنی مانند استفاده از پل عابر پیاده و خط کشی و نحوه صحیح عبور از خیابان تجهیز و نوسازی پل های فرسوده،افزایش تجهیزات و مکانیزه کردن آنها،طراحی هندسی مناسب و زیبا  از مواردی است که موجب سلامت شهروندان وی می شود.

می توان با انجام ابتکاراتی در راستای تشویق شهروندان و ایجاد رغبت برای استفاده آن­ها توسط مدیران امیدوار بود،پل های عابر پیاده که هر روز در حسرت رهگذر هستند از مهجور بودنی که سال­هاست دامنگیرشان شده ، رها شوند.



فراهم کردن زیرساخت های تردد و عبور و مرور عابران پیاده در شهرها یکی از لازمه های ترافیکی شهری است، فراهم نبودن زیرساخت های تردد عابرین پیاده و ایمن نبودن گذرگاه های عبور عابران از مهمترین مشکلاتی است که در حوزه این عابرین در شهرهای این استان وجود دارد.
ساماندهی گذرگاه های عابرین پیاده، خط کشی مناسب و استفاده از پل های عابر مکانیزه راهی برای تسهیل تردد عابرین و کاهش حضور آن ها در سطح سواره روهاست

بیایید چهره فرهنگی شهر را با بی فرهنگی عده ای مخدوش نکنیم.

*ریاست محترم بیمارستان ولایت قزوین:تابلوی تکریم ارباب رجوع در کجای بیمارستان شما نصب شده ؟

*گاهی اوقات به طور سرزده به بخش اورژانس تحت مدیریت خود سرکشی کنید.                                                                                                             

سکانس اول:

ساعت 20:00 روز دوشنبه مورخه 95/05/04 برای مداوای پدرم به بخش اورژانس بیمارستان بوعلی مراجعه نمودم،پس از معاینه سرپایی و گرفتن نوار قلب از بیمار توسط خانم...ایشان عنوان نمودند که درد پدر شما داخلی و احتمالاً معده یا صفرا باشد و چون بیمارستان بوعلی مربوط به بیماران قلبی است  باید برای مداوای بیمار به بیمارستان ولایت مراجعه نماییم.درد شدید  از یک طرف و ترافیک شدید شهر از طرف دیگر بر درد پدرم می افزود،تا اینکه ساعت تقریباً20:35دقیقه به بیمارستان ولایت رسیدیم ،پس از پذیرش و واریز مبلغی ناچیز به صندوق، یک سری سوالات ابتدایی از بیماردر واحد تریاژ توسط کارشناس این بخش از پدرم پرسیده شد و ایشان ما را به اتاق پزشک عمومی هدایت کردند،بعد از معالجه بیمار توسط پزشک عمومی،مقرر گردید تا از پدرم آزمایش گرفته شود،بعد از مراجعه به آزمایشگاه و گرفتن نمونه آزمایش­ ها با شنیدن این جواب که نتیجه دو ساعت بعد آماده می شود به طبقه همکف مراجعه نموده و اولین سوالی که از دکتر پرسیدم این بود که اگر بیماری وضعیتش اورژانسی باشد چه باید کرد؟که ایشان پاسخ دادند ،روال همین است باید صبر کنید!!!(جواب سربالا،کوتاه و قانع کننده !!!ا)و از آنجا که هیچ کس در بیمارستان ها حق اعتراض ندارد،چون تعبیر به بی احترامی به پرسنل و کادر پزشکی خواهد شد و تکرار چنین امری یعنی مواجه با قانون شلاق و جریمه و... علی رغم میل باطنی سکوت اختیار کرده و خود خوری درونی را ترجیح داده و هیچ اعتراضی نکردم،مجبور شدیم در بیمارستان بمانیم.اما پدرم  در حال نالان بوده و بنده را مورد شماتت قرار دادند از بابت آوردنشان به بیمارستان. خلاصه مقرر گردید تا گرفتن جواب آزمایشات­، پدرم روی تختی دراز بکشد، متاسفانه در بیمارستان به این عظمتی نه تنها تختی برای بیماران با چنین وضعیت هایی در نظر گرفته نشده است،حتی در بعضی از بخش ها مثل بخش تزریقات نیز همکاری لازم را در این زمینه مشاهده نمی کنیم.مثلاً بعد از توضیحات در مورد بیماری پدرم و اینکه نمی تواند روی صندلی بنشیند خانمی  که در بخش تزریقات بر روی صندلی نشسته بود،بدون نگاه کردن به بنده(که توهینی آشکار و زننده بود) در حالیکه مشغول بازی و وبگردی در دنیای مجازی بود(کاری که متأسفانه در میان اکثر کارکنان،کارگران و پرسنل شغل های حساس در همه ادارات و در حین کارشایع بوده و این بیمارستان نیز مستثنی از این امر نیست،لا اقل با افرادی که مستقیم سرو کار داشتم چنین امری را مشاهده نمودم،من منظورم همه پرسنل نبوده و نیست)در جواب عنوان نمودند که بنده باید از مسئولم اجازه بگیرم!!!و حق ندارم اجازه بدهم.(شاید دلیل خاصی داشته ولی برای من قانع کننده نبود)این است پاسخ به همراه بیمار اورژانسی!!!؟ و این یعنی ممانعت کردن از ارائه خدمت ساده به یک بیمار،یعنی ممانعت کردن­ از دراز کشیدن پدرم بر روی تخت، و این امر یعنی انسانیت دیگر رنگ باخته،الحمد الله اورژانس هم که پر بود از بیماران اورژانسی،مجبور شدم پدرم را در بخش تریاژ بخوابانم(جا دارد از خانم.... کارشناس این بخش در ساعت مذکور تشکر ویژه نمایم).

خلاصه بعد از کلی مکافات و گذشت زمان جواب آزمایش آماده شد،دکتر عمومی با دیدن جواب آزمایش ها بدون گفتن حتی یک کلمه عنوان نمودند که بیمار را به اورژانش ببرید(حتی جرات نکردم از ایشان بپرسم که جواب آزمایش ها چه بوده است)تا پزشک جراح نیز ببینند،آیا بنده حق نداشتم از مریضی بیمارم اطلاع داشته باشم؟دوباره پدرم را به اورژانش برده و یک ربعی نیز معطل شدیم تا پزشک جراح بیاید ،بعد از یک ربع انترن آمد و چند تا سوال کلیشه­ ای و تکراری که از ابتدای ورودبه بیمارستان یکسره توسط بخش­ ها پرسیده شده بود،از پدرم نموده و رفتند،توجه بفرمایید، سه ساعت معطلی بیمار در حال درد کشیدن،وهنوز نه دارویی تزریق شده نه دوایی تجویز شده فقط و فقط و فقط سوال و فراگرفتن علم و یادگیری سرلوحه کاری دوستان شده،به قیمت از بین رفتن جان یک نفر،

خلاصه بعد از نیم ساعت آقای دکتر... تشریف آورده بر سر همراه بیماری که علاوه برسن بالا   ظاهراً مشکل دیابت نیز داشته است (و بنده خدا از سر دانستن یا ندانستن ،طبق گفته اطرافیان انجیر خورده بود و قندش رفته بود بالا)دکتر....در حضور بیماران و همراهان بیماران دیگر و نیز همراهان بیمار مذکور چنان داد و بیدادی بر سر مریض کردند که اگر بر سر بیمار من این کار را می کرد بدون شک برخورد می کردم .مظلومیت و سکوت همراهان بیمار در این لحظه دیدنی بود خلاصه دکتر مذکور بعد از فروکش کردن عصبانیت شان ،بر روی صندلی نشستند،گوئیا، توهم جلوس بر تخت سلطنت بر وی مستولی گشته بود.

اصلاً دکتر و یا هر کس دیگری مگر حق داد و بیداد کردن بر سر بیمار و یا همراه بیمار را دارد؟

پزشک آقای داستان ما علاوه بر داد و بیداد  با پزشک خانم دیگری و در میان بیماران و همراهان و از همه مهمتر در میان پرسنل خود بیمارستان شروع کردند به جر و بحث لفظی و در این حین بیماران رهاشده به حال خود و خدا در انتظار بودند.

بالاخره بعد از کلی کش و قوس و وساطت مسئول بخش اورژانس آقای  که به نظر می رسد برای مدیریت در این بخش بی تجربه است پزشکان را دعوت به صلح و آرامش نموده و اوضاع مثلاً تا حدودی به روال سابق خود برگشت.

 سکانس دوم:

مداوای مجدد و فرستادن به آزمایش و معطلی چند ساعته  از دیگر برنامه های امشب پر ستاره ما بود که برای گفتن همه مطالب نیاز به چاپ کتابی است که در این مقال نمی گنجد.

ذکر این نکته ضروری است،که ابتدا یکی از کارکنان آزمایشگاه بیمارستان فوق عنوان کرد چون آزمایش پدر شما حساس است(کاملاًتوجه بفرمایید،حساس است) باید دستگاه ها با حساسیت و دقت بیشتری این کار را انجام بدهند تا نتیجه آزمایشات دقیق باشد، باید دوساعت دیگر منتطر باشید و هیچ راه دیگری ندارد،بنده اصرار کردم که خیلی وقت است در بیمارستانم ،اگر امکان دارد زودتر نتیجه را بدهید،که عنوان نمودند باید منتظر باشید،بعد از مراجعه به بخش اورژانس و گفتن این جمله که دوساعت طول می کشد،به آزمایشگاه زنگ زدند و کار دوساعته با یک تلفن و در عرض نیم ساعت اجرا شد.

و اما یک سوال اساسی:

اگر آزمایشات دقیق و حساس بود و با دقت باید در دستگاه بررسی و آنالیز می شد چرا 2 ساعت تبدیل به نیم ساعت شد؟

بگذریم،نکته بارز در این بخش به کرسی نشاندن حرف دکترها توسط خود بود،یعنی هرکدام می خواست حرف خود را به کرسی بنشاند،(اشتباه نگیرید با اختلاف سلیقه) در اختلاف بین دکترها مبنی بر این که بیمار مشکل قلبی دارد یا ندارد نتیجه بر این شد که الحمد الله مشکل قلبی ندارد،(امری که از همان ابتدا برای ما عیان بود)فقط ما متضرر شدیم ،هم بابت زمان و هم بابت درد کشیدن پدرم.چهار ساعت علافی برای شنیدن یک جواب ؟بعد از آزمایشات مجدد و عکس گرفتن که فقط کار ما شده بود واریز مبلغ هر چند کم دوباره اختلاف افتاد که صفرای بیمار مشکوک به وجود سنگریزه است و باید ایشان بستری شوند که بعد از کلی اصرار و توجیهات از طرف دوستان به ظاهر رفیق تصمیم گرفتیم تا بیمار را از بیمارستان با رضایت شخصی و چندین و چند امضاءنجات بدهیم،و نکته قابل توجه این دوستان به ظاهر دایه تر ازمادر بعد از شنیدن جواب منفی در خصوص عدم بستری شدن ،چهره ها رنگ عوض کرد و ما تبدیل به دشمنانی شدیم که حتی برای گرفتن پول دو تا آمپول نیز از مادریغ نکردند.

و امروز پدر من بعد از مراجعه به پزشک متخصص و حاذق ،و تجویز داروها تمامی معادلات و فرضیات غلط را بر هم زده و در کمال آرامش در بیمارستان تأمین اجتماعی درحال استراحت و مداواست.

نکته:

1-در ادبیات رایج امروزی ، رضایت مردم از خدمات ارائه شده توسط ارگان ها بالاخص       بیمارستان ها به شاخص اصلی سنجش کارآمدی از سوی مراجعه کنندگان  تبدیل شده است و منجر به افزایش اعتماد عمومی به ارگان مربوطه می شود. از آن سو، عدم رضایت مردم از خدمات ارائه شده باعث پیدایش حس بدبینی،نفرت و از بین رفتن جو اعتماد عمومی و یا ایجاد حس ناکارآمدی در آن ارگان مربوطه می شود.

2- انتظار طولانی برای دریافت خدمات و تلقی پائین بودن کیفیت و عدم پاسخگویی صحیح در بیمارستان های دولتی از عمده ترین دلایل نارضایتی از بخش درمان است که در افکار عمومی، مطبوعات و رسانه ها مطرح می شود.

3-اختلاف سلیقه بین دکتر های به ظاهر با تجربه در بیمارستان های آموزشی  در نحوه برخورد با بیمار و اطرافیان او باعث سردرگمی پرسنل و حتی بیماران و از همه مهم تر ایجاد جو سنگین برای همراهانی که از ظاهرشان می توان بوی سادگی را فهمید ،خواهد گردید و نکته جالب توجه همانگونه که در بالا اشاره گردید،تکرار چندین باره دکتر بخش اورژانس مبنی برخودداری از مداوا و ویزیت مریضی بود که مثلاً چرا انترن بیمارستان با ایشان در مورد بیمار مذکور خوب صحبت نکرده بود،مگر این می شود دلیل؟

بر فرض اشتباه صحبت کردن انترن، آیا جان بیمار در معرض خطر را در صورت متشنج شدن وضعیت وی به گردن می گرفتند؟

ریاست محترم بیمارستان حتم دارم که جناب عالی نیز واقفید که:

دولت برای افزایش سطح رضایت مردم از خدمات دولتی (از جمله خدمات بهداشت -درمان)، بالاخص در بیمارستان های دولتی آنهم در مراکز آموزشی-درمانی طرحی موسوم به ”طرح تکریم ارباب رجوع“ راه اندازی نموده و دستگاه های دولتی را ملزم به اجراء آن نموده است. ”تکریم ارباب رجوع“ برنامه هفتم از ۷ برنامه تحول اداری است و این به آن معنا است که تکریم ارباب رجوع محصول اجراء سایر برنامه های تحول اداری (منطقی نمودن اندازه دولت، تحول در ساختارهای تشکیلاتی دولت، تحول در نظام های مدیریتی، تحول در نظام های استخدامی و بهسازی نیروی انسانی دولت و اصطلاح فرآیندها، روش های انجام کار و توسعه فن آوری اداری) است.

شما کدام خط یا سطر نوشته های اینجانب را تعبیر به تکریم ارباب رجوع می کنید؟ آیا این است معنای تکریم  در بیمارستان تحت امر شما؟یااصلاًاز اساس نه تنها ما را بلکه تعبیر ما رانیز با خط بطلان کشیدنی محو می کنید؟

یا  ارگان تحت مدیریت خود را مبرا از همه اتفاقات منفی میدانید؟ شک ندارم که خود شخص جناب عالی تمامی تلاش خود را در جهت اجرایی شدن تمامی دستورات  به کار می گیرید،اما خب  باید نظارت بیشتر و دقیق تر و با مسببین برخورد شود.                                                                                              

جناب رییس،مگر اینجا ملک شخصی است که علایق و سلایق افرادی که به تازگی وارد بیمارستان شده و از تجربه کافی در مواقع بحرانی برخوردار نمی باشند ،در شرایط بحرانی  تأثیر گذار باشد؟  

رییس محترم ،افراد معمولاً در شرایط ویژه ای به مراکز ارائه خدمات بهداشتی درمانی مراجعه     می کنند. استرس، نگرانی و درد از ویژگی های مراجعه کنندگان به واحدهای بهداشتی و درمانی است. در این شرایط روحی، رفتار پرسنل بهداشتی و درمانی در جلب رضایت خدمات گیرندگان بسیار مؤثر است.

بعضی از پرسنل و بالاخص دکترها آموزش رفتار صحیحی با همدیگر نه در راستای تکریم ارباب رجوع را بیاموزند که می تواند درآینده برای این دوستان در شرایط بحرانی مدیریت بحران را معنا کند.

ما منکر رفتار شایسته و در خور و شأن بعضی از ارائه دهندگان خدمات بیمارستان مذکور نبوده و نیستیم،مثلاً برخورد خوب دوستان در بخش آزمایشگاه و پرسنل زحمت کش انتظامات قابل ستایش بود.

منظور ما عده محدودی هستند که عملکرد دیگران را نیز تحت الشعاع خود قرار  می دهند،

ریاست محترم بیمارستان ولایت آیا تا به حال در شبانه روز و به صورت سر زده به بیمارستان تحت مدیریت خویش رفته اید؟

وآیا می دانید که مثلاً و یا گاهاً نیروی خدماتی تحت مدیریت جناب عالی پشت سیستم    نوبت دهی مثلاًبرای آزمایش می نشیند؟آنهم به بهانه سریع راه انداختن کار بیماران ؟

آیا می دانید که اکثر ارائه دهندگان خدمات درمانی در حین کار نیز در فضای مجاری در حال وبگردی هستند؟مگر نه این است که اینجا با جان بیمار سرو کار دارند؟

آقای دکتر،یکی از مهمترین محورها و معیارهای درمان بیماران در بیمارستان ها بر اساس اصول مبتنی بر شنیده ها از بیمار،اطرافیان بیمار و در نهایت  شواهدی است که با جواب آزمایشگاه ها به دست می آید.

حال در نظر بگیرید حال بیماری اورژانسی است و باید دو ساعت به بالا در انتظار جواب بنشیند و بعد دو ساعت پزشک عمومی با دیدن برگه آزمایش جواب را به بخش اورژانس واگذار نماید.

خب این دیگر چه حکایتی است؟ اگر نیاز به دو ساعت معطلی برای شنیدن جواب بود که دیگر نیازی به مراجعه به بیمارستان نبود.

و اینجاست تفاوت بیمارستان خصوصی و دولتی، در نوع برخورد و تکریم ارباب رجوع.

به راستی چرا باید اینگونه باشد ؟

آیا طرز تفکر ما غلط است یا نحوه برخورد و عدم نظارت دقیق دوستان اشکال دارد؟

آیا به نظر شما دکترها و دست اندرکاران بیمارستان های خصوصی حق چنین برخوردی با بیمار و اطرافیان بیماردارند؟

جواب قطعی را خود شما نیز می­دانید.

مدیر محترم بیمارستان، این بیمارستان در سفر رهبر انقلاب اسلامی به قزوین و از اعتبارات رهبری برای رفع مشکلات و معضلات درمانی بیماران ساخته شده است،

و سوال اساسی که در فکر اینجانب خطور می کند اینکه، راستی تا چه اندازه در راستای اجرای منویات رهبری در خصوص بهداشت و تکریم ارباب رجوع حرکت کرده اید؟

بد نیست تا با ارزشیابی میدانی از مراجعه کنندگان نتیجه کار خویش را خواهید گرفت.

فراموش نکنید که شما خادم مردمید در قبال کار حق الزحمه خود را نیز دریافت می کنید و هیچ منتی بر مردم ضعیف نیست ،در چنین بیمارستان هایی باید تکریم ارباب رجوع معنا پیدا کند نه در بیمارستان های خصوصی.

بسیاری از بیماران مراجعه کننده از بازنشستگانی هستند که سال ها چرخه اقتصادی مملکت را به حرکت درآورده و ما ها به راحتی آب خوردن پول بیمه را از حقوقشان کسر نموده و اینک باید به جای برخورد خوب با بدرفتاری مواجه شود.

و فراموش نکنید و بدانید که این واقعیت تلخی است که اگر این افراد نباشند طبابت نیز معنا نخواهدداشت.

آیا در مرکز آموزشی درمانی ولایت ، ارزیابی از خدمات آموزشی- درمانی  و نحوه تکریم ارباب رجوع در جهت افزایش استاندارد و اعتبار بخشی برای نیل به اهداف و خواسته های متفاوت اجرا می شود؟

ما منکر آموزشی بودن بیمارستان مذکور نبوده و نیستیم،اما چه خوب است تا در کنار دکترهای جدید و تازه دکترهای با تجربه نیز اضافه گردند،اینجا تیم فوتبال یا باشگاه بازیکن ساز که نیست،اینجا با جان مردم سروکار دارد نه با پل یا یک سازه فلزی.

افراد معمولاً در شرایط ویژه ای به مراکز ارائه خدمات بهداشتی درمانی مراجعه می کنند. استرس، نگرانی و درد از ویژگی های مراجعه کنندگان به واحدهای بهداشتی و درمانی است. در این شرایط روحی، رفتار پرسنل بهداشتی و درمانی در جلب رضایت خدمات گیرندگان بسیار مؤثر است.

پس بیایید با استفاده از نیروی انسانی دارای مهارت بالا، خلاق و تحول گرا، دید و نگاه منفی به اینگونه بیمارستان ها را تغییر بدهیم.