منتقد ،نه تخریب چی

منتقد ،نه تخریب چی

نگاه انتقادی به مسائل روز جامعه
منتقد ،نه تخریب چی

منتقد ،نه تخریب چی

نگاه انتقادی به مسائل روز جامعه

سردار محمودی –فرمانده نیروی انتظامی قزوین نمونه بارز نقد پذیری و اقتدار(قابل توجه مدیران و مسئولان فراری از انتقاد).

تیتراول: وبلاگ­ ما زبان و آرمان­ ماست ، زبان ما یعنی انتقاد،البته سازنده و تاثیرگذار،نه زبان طعنه و ریشخند، و آرمان ما شناسایی و معرفی مسائل،مشکلات ومعضلات روز جامعه بالاخص استان قزوین است.

تحریک و تخریب شخصیت ها در مرام ما نیست.

تیتردوم:این­ بار سنت ­شکنی­ ­کرده و بر خلاف شعارمان(انتقاد) ،تقدیر و تشکر را برنامه کاری  متن امروز قرارداده ایم تقدیر از فرماندهی­ که­ نقد ما  را،البته­ درحوزه کاری خویش، پذیرا و در جهت رفع مشکلات و معضلات پیش قدم شد.پس باید او را ستود.

ما سردار را نقد کردیم  و سردار در راستای  ارزش قائل شدن  به متن و مطالعه آن، دستور اجرای طرح ضربتی در محله مذکور را  صادر کرد ،این یعنی  فروتنی،اقتدار یعنی مردم دار و مردم دوست و حامی مظلوم،

پس آیا فقط باید نقد کرد؟

بلکه بایدبرعکس  سردار را الگو قرار داد؟قضاوت با شما.در این  چندماهه  اخیربسیاری از مسئولین ،مدیران و دست اندرکاران ارگان ها و سازمان های مختلف را مورد انتقاد قراردادیم،اما دریع و صدافسوس از حتی یک جواب،برهوت پاسخگویی  مدیران را می شود به عینه مشاهده کرد.آری  ما  سردار  را  الگو  قرار  خواهیم داد  و  هر  مدیر  و    مسئول            انتقاد پذیر را هم مورد تقدیر و تشکر قرار خواهیم داد.

دوستان آزاد هستند در مورد اینجانب هر گونه فکر کنند،از چاپلوسی تا الی ماشاالله و ...

من حتی عکس سردار را ندیده ام  که بخواهم مداح ایشان باشم،اما افتخار می کنم و بر خویش می بالم  بابت داشتن چنین فرمانده شجاعی.

اما سخنی کوتاه با قضاوت کنندگان،در حین قضاوتتان کمی منصف باشید،مطالعه ومروری کذرا  بر متن های گذشته وبلاگ من نتیجه خواهید گرفت که من منتقدم یا...

مقدمه:

انتقاد یعنی پویایی،رشد و بالندگی.انتقاد کردن خوب است اما در چارچوب مقررات و اصول ­تعریف شده.انتقاد باید باشد و مدیران و مسئولین دست اندرکار نسبت به عملکرد مدیریتی ارگان یا سازمان متبوع خود مدام در معرض دید منتقدین قرار بگیرند،البت، مراد ما از مسئولین و مدیرانی است ،که به طور مستقیم با مردم در جهت رفع مشکلات ، معضلات و ارائه خدمات سروکار دارند.

از انتقاد می توان برای شیوه آموزش، بیان نیازها ، خواسته‌ها و یا محرکی برای اصلاح و پیشرفت استفاده کرد.

2-انتقادپذیری موثر نتایجی چون: افزایش رضایت شهروندی ، ایجاد تقویت سلامتی فکری و روحی ، افزایش سطح بهره‌وری و افزایش رقابت برای تضمین موفقیت را به دنبال دارد.اگر انتقاد کننده و انتقاد شونده می‌خواهند به هدف انتقاد سازنده که همانا پاسخگویی به نوع مدیریت شهری و تغییر روش در رفتار خاصی است، دست یابند، باید با یکدیگر همکاری کنند. و این امر میسر نخواهد شد جز در قالب رعایت احترام متقابل.شخص انتقاد کننده می تواند بعد از اطمینان از نقص در شیوه رفتار مدیریتی یک مدیر، انتقاد سازنده و به دور از تخریب شخصیت را چاشنی برای حصول به راه هایی که منجر به دستیابی روش‌های موثر و سازنده می شوند،قرار دهد

یادآوری1:

دقیقا 19 تیرماه سال جاری متنی در خصوص تبدیل شدن خیابان(اصفهان) ایران گاز به خاک سفید تهران نوشتم،

نوشتم که مردم جنوبی ترین منطقه قزوین از بی توجهی ها دل نگرانند،و احساس حقارت را می توان در آثار مردم این منطقه دید.

نوشتم، از جوانان زیر 17سالی نوشتم که مواد ویران کننده مخدر همدم و انیس این روزهایشان شده است،یکی برای فروش و دیگری برای مصرف، نوشتم و نوشتم  و در حین نوشتن اشک های پدران،مادران، خواهران و برادران قربانی مواد مخدر ،مرا مصمم تر و  اراده ام را آهنین کرد،که باید بنگارم.

مصمم شدم تا در این راه  از اراده خود کوتاه نیایم.

با عده ای از دوستان به ظاهر روشنفکر قضیه را در میان گذاشته و برایشان توضیح دادم که دل نوشته و انتقادی برای سردار خواهم نوشت،

آری سردار محمودی فرمانده نیروی انتظامی استان را  به عنوان یکی از مسئولین شهر برای رفع یکی از مهم ترین معضلات و مشکلات شهر بالاخص خیابان  اصفهان(ایران گاز)انتخاب کردم.

همین که نام فرمانده نیروی انتظامی به میان آمد دوستان عقب نشینی کرده و عنوان نمودند سردار را تاب انتقاد نیست و نیروی انتظامی تحت امر او خط قرمزی است  که قدم گذاشتن در آن محدوده به مثابه خودکشی انتحاری است.

اما مرام من در وبلاگم این نبود، من به دنبال تنویر افکار عمومی بودم نه تشویش اذهان عمومی.

 برای سردار نوشتم­ که افزایش فروشندگان مواد مخدر در این خیابان از معضلات اساسی این­ خیابان شده و محکومین در بند زندان مرکزی قزوین را دلیلی بر مدعای خود عنوان کردم.

از دختران­ دم بخت­ گفتم ­وکوچ ناخواسته افراد بومی از بابت فروش مواد مخدر در وانت­ های به ­ظاهرمیوه­ فر­وش­ و ­ایجاد رعب و وحشت موتورسواران و سوداگران مرگ در پارک محلی پامچال را از دیگر معضلات منطقه عنوان کردم.

ازطرف ­بسیاری از دوستان نزدیک مورد شماتت قرارگرفتم و خانواده ام بابت نوشتن و انتقاد از شخص اول فرماندهی انتظامی قزوین نگرانم کردند.

عده­ای مرا نصیحت به سکوت و بی توجهی کردند؛

عده­ای مسئولین را متهم مشکلات مذکور می­ دانستند؛

اما انتخاب من از قبل تعیین شده بود:

نجات­ حداقلی ­افرادگرفتاردرمعضلات و مشکلات با واگویه ها و بیان مشکلات این منطقه.

مخلص ­کلام اینکه­ همه ­مرا مورد شماتت قرار دادند که سری که درد نمی کند را دستمال­ جایز نیست و خودت را با فرمانده و پلیس درگیر نکن.

یادآوری 2:

متن بنده در 19تیر در سایت قزوین امروز انتشار و طرح ضربتی نیروی انتظامی در خیابان و پارک مذکور در 23 تیر اجرا گردید.یعنی فاصله زمانی  انتشار متن تا اجرای طرح 4 روز طول کشید،طرحی که اینک چند روزی است نقل محافل اهالی و ساکنین این خیابان شده و هست، حتی شنیده شده بسیاری از اهالی محل پس از حضور پلیس در پارک به دلیل عدم توجه مسئولین به این محل شکوه و گلایه هایی کرده و طومارهایی باامضاءساکنین مبنی بر حمایت از اقدام نیروی انتظامی  در برخورد با اراذل و اوباش این خیابان  به صورت دائمی  کرده اند،چون طرح ضربتی در این خیابان هر چندخوب بود اما کافی نیست، چون شک ندارم مخل کنندگان امنیت و آرامش به زودی باز خواهند گشت.

امید که چنین امری اتفاق نیفتد که در صورت اتفاق ارزش کار از بین می رود.

نتیجه اقدام:طرح ضربتی در کمتر از یک هفته پس از گزارشات مردمی،؛و این یعنی اجرای تکریم ارباب رجوع یا به عبارت دقیق تر تکریم گزارشات مردمی.

دل نوشته برای سردار:

خدایا بر تو می ­بالم بابت داشتن چنین بندگانی؛

و نیز بر تو سردار؛

سردار، نمی­دانی در این چند روز بر من چه گذشت؟

سردار ،خواب را بر چشمانم حرام کردم تا ذره ای از مشکلات را باز گویم اما طعنه ها شنیدم؛

سردار، اجرای طرح ضربتی شما ،ناصحان به ظاهر روشنفکر را نادم کرد.

سردار،عده ­ای­ خواستند مرا از عهدی که بسته بودم، پشیمان کنند اما پشیمان شدند.

سردار،برتو می­ بالیم،چون­ افتخار و مایه مباهات و نقطه اتکای همه مردم بالاخص جنوب­ شهری­ و  نیک­ می دانم ­که افتخار پلیس این است که خادم مردم درایجاد امنیت است یعنی فضا را امن نگه می‌دارد تا مردم راحت‌تر زندگی کنند.

سردار، نیک می ­دانیم که پشتوانه مظلومی و ظالم را در برابر شما عرضه جولان نیست.

شما جان و سلامتی و همه چیز خود را در راه امنیت جامعه فدا می‌کنید و در شرایطی که باب شهادت برای برخی بسته شده است این باب برای نیروی انتظامی در گوشه و کنار کشور گشوده است ما قدر زحمات شما را می‌دانیم و مردم ایران هم قدردان هستند.

و چه خوب گفت مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهای نیروی انتظامی در حسینیه امام خمینی(ره)؛

"کار شما از جمله‌ی کارهایی است که خیلی راحت میتواند نیّت الهی و قصد قربت در آن راه پیدا کند. همه‌ی کارها را میشود برای خدا انجام داد؛ حتّی تلاش معاش را هم میشود برای خدا انجام داد و قصد الهی کرد؛ امّا در بعضی از کارها قصد خدایی کردن خیلی راحت‌تر است؛ از جمله کار شما. چون کار شما خدمت به جامعه است، خدمت به مردم است، خدمت به جمهوری اسلامی است، خدمت به اسلام است، نصرت اسلام است."

بر همگان واضح است­ که معیار پلیس تحت امر شما در ارای طرح فوق قانون بودکه با قانون شکنان برخوردکردیدو این ­آغاز راهی ­است­ که می­ دانم تا اجرای حکم نهایی ادامه خواهد یافت.و این هشداری است برای­ کسی که اگرقانون را زیر پا بگذارد،نتیجه اش همان خواهد شدکه در این خیابان اتفاق افتاد.

امید که این طرح مستمر در همه نقاط شهر بالاخص در این خیابان باشد که­ غیر ازاین بازخوردی منفی خواهد داشت،هرچند اراده سردار را می توان درچهره اش به عینه مشاهده کرد.

 سخن­ پایانی ­با سردار:

بیایید ریشه‌­ آسیب‌ها و مشکلات اجتماعی­ را با انجام تحقیقات، برگزاری نشست­ هایی­ با کارشناسان شناسایی کرده و در راستای اجرای منویات رهبری (مدظله العالی)،درجهت ریشه کن کردن معضلات و مشکلات مربوط به حوزه تحت امر مصمم باشید،و من یقین دارم که اینگونه اید.

به امید داشتن شهری آرام و عاری از هرگونه جرم و جنایت.

 

 

ناحیه شهری مهرگان و بمب ساعتی (مدیران و مسئولین دست اندرکار بخوانند و بدانند).

نکته:

1-ساخت یک شهر نیازمند روزها،ماه ها حتی سال ها کار کارشناسی ،برنامه ریزی و  طراحی است تا همه جوانب به نحو احسن در آن رعایت و منظورگردد.

برنامه ریزی دقیق،طراحی  با حداقل ضریب اشتباه  و کارشناسی موشکافانه در  همه حوزه ها چه اقتصادی،چه اجتماعی، چه فرهنگی و چه آموزشی نیازمند تشکیل کارگروه های متخصص در حوزه های تخصصی بالاخص حوزه شهرسازی است تا در صورت کوچ افراد برای سکونت با مشکلات عدیده دست به گریبان نشده و دچار سرگیجه های مبهم نگردند.(امری بس محال و ناشدنی حداقل در پروژه های مسکن مهر).

نباید فراموش کرد که طراحی و کارشناسی دقیق در موضوع فوق علتی است مهم و حیاتی برای داشتن یک شهر پویا و سرزنده .

باید به خاطر داشته باشیم که  رشد و توسعه شهرنشینی از تحولات زندگی شهری حاصل می شود و این ضرورت ایجاب می­کند تا با نگاهی جامع به بررسی و ارزیابی فرایندهای تشکیل شهر و شهر نشینی پرداخته شود.

2-حقوق و تکالیف در خانواده ایرانی به تناسب تغییر در ساختار بیرونی (مستقل شدن زوجین در صورت تشکیل خانواده زیر یک سقف بدون والدین) با تغییراتی روبه رو گردیده و به خودی خود نیازهایی را نیز در خود احساس خواهد کرد.نیازها و یا به تعبیری حقوق و تکالیفی که باید توسط ارگان ها و دستگاه های  ارائه دهنده خدمات اعم از رفاهی،بهداشتی-درمانی،اجتماعی و بالاخص فرهنگی  برآورده شود.(یعنی به ازای تشکیل هر خانواده و اسکان در یک شهر باید به تعداد افراد در همه شئون خدمات ارائه گردد).

یادآوری:

پروژه مسکن مهر نسخه ای بود که دولت پیشین برای درمان بیماری مسکن اقشار کم درآمد با شعار زمین و مسکن ارزان پیچیده شد و سبب گردید تا بسیاری از مردم بالاخص مستاجرین ، بی سرپرست ها ، قشر کارگر و ضعیف از همه طوایف و قومیت ها با هزاران امید و آرزو دل از زندگی در شهرها و گاهاً طبیعت بکر روستاها کنده و به شهرهای نوپا عزیمت نمایند تا آرزوی های چندین ساله شان از بابت صاحب مسکن شدن برآورده شود و همین امر تا حدودی زمینه افزایش و رشد جمعیت این شهرها را فراهم ساخت.

افزایش جمعیتی (همانطور که در بالا اشاره شد) که بدون فراهم بودن شرایط و امکانات یا حداقل با کمترین شرایط در همه شئون اینک می خواهد محیط و فرهنگ جدیدی را تجربه کند.

سوال:

1-آیا با کوچ افرادی از اقوام و طوایف مختلف در این شهر برای آمیختگی و نزدیکی فرهنگ ها استفاده بهینه شده است؟

لازم به ذکر اینکه شهر به معنای کلی یکی از عوامل اساسی و بنیادی است که تجمع افراد بالاخص در حوزه های متنوع می تواند بهترین بهانه برای اشاعه فرهنگ  قومیت های مختلف و متنوع باشد.

2-آیا باتوجه به ساخت شهرها در قالب پروژه مسکن مهر، حقوق ، تکالیف ونیازهای اولیه ساکنین  برنامه ریزی و پیش بینی شده است ؟

نیازهای مذکور می تواند رفاهی،درمانی بهداشتی ، اجتماعی و بالاخص فرهنگی و... باشد.

فرهنگ آپارتمان نشینی و یا به عبارتی دقیق تر آموزش فرهنگ آپارتمان نشینی ،شهرنشینی و شهروند مداری یکی از فرهنگ های قابل ذکری است برای افرادی که تاکنون زندگی در محیط جمعی به نام آپارتمان را تجربه نکرده اند و متأسفانه طبق آمار میدانی به عمل آمده در شهرهای نوپا می توان به این نتیجه رسید که فقدان نیازهای اساسی مذکور (بالاخص فرهنگ)مشکلات و معضلات صدرصدی را به وجود آورده و موجبات نارضایتی را نیز فراهم نموده است.

مشکلات مذکور علاوه بر معضلات درون آپارتمانی است که این روزها تبدیل به معضلی لاینحل شده است مشکلاتی از قبیل قطعی آب،برق،گاز،و...(که خود نیاز به ساعت ها حتی روزها و ماه ها بحث های کارشناسی دارد).

مراجعات ساکنین بلوک های متعدد به ادارات مربوطه خود موید این ادعاست.

بیایید باور کنیم که خانه های مسکن مهر با شعار همه بی خانمان ها با اندک اندوخته و پس انداز خانه دار شوند فریب و سرابی بود که به صرف خانه دار شدن عده ای، موجبات معضلات و مشکلات لاینحلی گردید که هنوز هم که هنوز است و با وجود اینکه سالیان سال است از ساخت شان می گذرد همه گریبانگیر آن هستند.

باید باور کنیم که پروژه مسکن مهر امروزه به مثابه کودک  ناخواسته ای شده در دست دولت که علی رغم تلاش های بی شمار مورد بی مهری قرار گرفته و این بی مهری موجب سرافکندگی، احساس حقارت و خسارت و موجب بروز ضررهای جبران ناپذیری بالاخص برای ساکنین خواهد شد ،ضررهایی که سالیان بعد برای جبران آن ها باید هزینه های چند برابر خرج کرد،و این در حالی است که  می توانستیم با صرف هزینه هایی کمتر و تفکری دقیق تر و طراحی عمیق تر و برنامه ریزی کارشناسی تر رو به جلو حرکت بکنیم.

سخنی کوتاه با دست اندرکاران و مدیران فرهنگی و اجرا کنند'گان فرهنگ ؛

آیا دوستان و دست اندرکاران مربوطه بالاخص در حوزه فرهنگ سری به ناحیه شهری مهرگان زده­اند و از نزدیک شاهد خالی بودن خانه بوده اند؟لابد خواهید پرسید که خالی بودن خانه ها چه ربطی به ما دارد؟ اتفاقاً یکی از عوامل و مشکلات خالی بودن واحدهای مسکن مهر را می توان در ضعف ارائه و اجرای برنامه های فرهنگی و عدم تبلیغ صحیح در زمینه فرهنگ بالاخص فرهنگ آپارتمان نشینی دانست که نقش تاثیر گذاری را ایفاء نموده است.

فرهنگ فوق الذکر می تواند در صورت برنامه ریزی و نهادینه شدن یک شهر را پایلوت و افراد ساکن آن بالاخص جوانان را رایزن فرهنگی معرفی نماید.حال اگر عکس آن اتفاق افتد چه عواقبی در پی خواهد داشت؟

به راستی چه کسی و چه دستگاه و ارگانی متولی و مجری برنامه های فرهنگی ، آموزشی، پرورشی شهروندان در این شهر نوپا و شهرهای مانند آن است؟ هدف متهم کردن ومچ گیری شخص  یا فرد یا دستگاه و ارگان خاصی نیست ،هدف جواب گرفتن سوال های بی پاسخی است که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود،و بر حسب قرعه این بار مدیر کل اجتماعی -فرهنگی استانداری را براساس جدول تعیین شده مدیران و دست اندرکاران برگزیدیم تا میزان پاسخ گویی مدیران و دست اندرکاران اجرایی در امور جاری را در کفه ترازو بسنجیم و بی شک سراغ مدیران دیگر نیز خواهیم رفت. 

جناب مدیر کل،کدام ارگان سکان دار فرهنگ ، آموزش و پرورش  خانواده های رهاشده از حیث موضوعات اجتماعی و فرهنگی ناحیه شهری مهرگان است؟

آیا به راستی برای فرهنگ و متعلقات آن در ناحیه شهری مهرگان بودجه ای در نظر گرفته شده است؟  در صورت اختصاص کدام ارگان و دستگاه متولی اجرای آن است؟

چرا دستگاه ها و ارگان های دولتی از ارائه خدمات رفاهی- اجتماعی -درمانی و بالاخص فرهنگی در این ناحیه شهری شانه خالی نموده اند؟

البته شاید به تعداد انگشتان یک دست ارگان های خدماتی آن هم برای پرکردن بیلان کاری و نه بر اساس وظیفه تعریف شده ارائه داده باشند، اما کافی نیست و به مثابه قطره ای است که در دریای فقر فرهنگی غوطه ور شده است.

گاهاً در سایت ها و رسانه ها مشاهده  گردیده  که شهرداری محمدیه برنامه هایی فرهنگی، آموزشی از قبیل  شهر نشینی و شهروند مداری در مساجد و پارک های محله ای ناحیه شهری مهرگان برای ساکنین ارائه می­دهد.

آیا فقط شهرداری یک شهر متولی فرهنگ آن شهر است؟

باید به خاطر داشته باشیم که شهرداری ها فقط یکی از مجریان عرصه فرهنگ آن هم در صورت وجود بودجه هستند که علی رغم وضعیت بغرنج بعضی از شهرداری ها من جمله شهرداری محمدیه دین خود را به ساکنین ادا نموده اند.

همانند سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری قزوین که نقش سازمان مذکور در ارائه برنامه های فرهنگی و آموزشی شهر قزوین علی رغم بحران مالی نقش پر رنگی است.

نکته کلیدی:

دوستان بیایید باور کنیم که مسکن مهر در خوشبینانه ترین حالت تبدیل به خوابگاه هایی شده که آرام آرام با خیزشی نرم خانواده ها را می بلعد.

به راستی چرا خانه های مسکن مهر درناحیه شهری مهرگان خالی از سکنه شده  و اقامت در بعضی از واحدها درآن به صورت مقطعی و روزانه گردیده است؟ و  تعبیر دقیق تر در خصوص سکونت مقطعی همان تشکیل خانه های تیمی در این ناحیه شهری است که به مثابه بمب ساعتی شده اند که در آینده ای نزدیک تر نه تنها ساکنین مسکن مهر را آغشته به انفجار می کند بلکه آتش آن دامن گیر شهرهای اطراف و مدیران دست اندرکار را خواهد گرفت.

 چرا باید این روزها در خانه های مسکن مهر  شاهد تشکیل خانه های تیمی باشیم؟

این همان چرایی است که همیشه ذهن مرا از بابت خالی بودن و خلوت بودن درگیر کرده است.

باید ایمان داشته باشیم که چهره و شخصیت اصلی مهرگان آرام آرام بر اثر فقر فرهنگی و بی توجهی دست اندرکاران مربوطه توسط موریانه ها و خون آشام های گرسنه در حال خوردن  و مکیدن است و نکته جالب توجه اینکه خود نقش و سهم عجین شده ای در این خورده شدن داریم.

بیایید خود را فریب ندهیم که ظلمی است بس فجیع در حق کودکان امروز و آیندگان فردا.

که آن وقت ما نیستیم اما در صورت اثبات قصور در امور محوله نابخشودنی بوده وحساب مان با کرام الکاتبین خواهد بودو این  همان حق الناسی است که خداوند وعده اش را داده است.

وضعیت فرهنگی جامعه همانطور که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در تاریخ  95/03/16در حضور منتخبین مجلس شورای اسلامی فرمودند به مثابه ولنگاری فرهنگی است که برای آن باید چاره ای اندیشیده شود.

حال در نظر بگیرید ،در شهرهای گاهاً چند هزارساله و کلان با وجود فرهنگ سراها ، اماکن و فضاهای ورزشی متنوع برای رفع اوقات فراغت و آموزش های لازم در خصوص فرهنگ ولنگاری فرهنگی بیداد می کند،پس وای به حال شهرهای  نوظهور و تازه تاسیس  که هیچ فکری برای آموزش و ترویج فرهنگ نشده و این همان ضعف و انحطاط فرهنگی است که این روزها دغدغه مدیران ارشد کشور بالاخص شخص اول نظام شده است.

 و سوال اساسی و بنیادی از مدیر کل محترم راه و شهرسازی استان؛

زمانی تامین مسکن یکی از دغدغه های مردم بود،اما این روزها خانواده های ساکن در مهرگان به دلیل بی توجهی نه تنها آرزو هایشان را برباد رفته میبینند بلکه شاهد فروپاشی بنیاد خانواده هاشان هستند،به گونه ای که گاهاً دیده شده این روزها بعضی از مالکین واحدهای مسکن مهر مشقات مستاجر نشینی و سکونت در روستا را بر سکونت در شهری که به مانند کودک سرراهی رها شده و هیچ کس پاسخگو نیست ،ترجیح داده و عطای کار را برلقایش میسپارند.

چرا باید سر بر دیوار گذاشته و خود را به ندانستن بزنیم؟

جناب مدیرکل محترم راه و شهرسازی ،مهرگان از یک طرف از امکانات زیرساختی ضعیفی برخوردار است و از طرفی هم امکانات موجود امکانات رفاهی،خدماتی و فرهنگی این منطقه متناسب و جواب گوی جمعیت نیست. (که نقش جناب عالی و ارگان مربوطه در این زمینه نقش تاثیر گذاری بوده است)

به راستی نباید فراموش کنیم که افزایش­ رضایت­ مندی شهروندان ساکن در این ناحیه باید سرلوحه مدیران­ شهری­ ودست­ اندرکاران ­امورشهری­ قرارگیرد،زیراشهروندان­ ولی ­نعمتان­ ماهستند،آیا رضایت و معنای رضایت مندی در این پروژه تحقق یافته است یا بحث گاهاً منافع شخصی در میان بوده است؟
بزرگواران ،این شهر جدید که بیشترین واحدهای مسکن مهر قزوین در آن واقع است بر اساس برخی آمارها در حال حاضر پذیرای هزاران خانواری است که بسیاری از آنها نسبت به مشکلات مختلف  گلایه های بسیاری دارند و هرگاه که دوربین عکاسی یا فردی قلم و کاغذ به دست را در محله های سکونت خود مشاهده می کنند، بلافاصله از درد و دل ها و معضلات خود با آنها می گویند، معضلاتی که به نظر برخی از آنها، امیدی به رفع آنها در آینده ای نه چندان نزدیک وجود ندارد.

پای درد و دل بسیاری از افراد ساکن در این ناحیه که بنشینی عنوان می کنند که  با این امید در مسکن مهر مهرگان ثبت نام کردیم که روزی صاحب خانه شده و از مشکلات اجاره نشینی رهایی یابیم در حالی که از زمان ساکن شدن در واحد تحویلی با مشکلاتی چون نبود آب، برق، گاز، روشنایی خیابان ها و حتی وضعیت نامشخص  و مبهم فرهنگی شهر دست به گریبان هستیم و حضور افراد معلوم الحال­ به دغدغه این روزهای ساکنان بدل شده و در این میان آنچه از سوی مسوولان و دست اندرکاران اجرایی دیده ایم، چیزی جز وعده و زمان سوزی نبوده است.

در هر صورت باید دید که آیا این نوش داروهای پایانی برای زخم سرباز کرده ای با عنوان طرح مسکن مهر کارگر خواهد بود و مشکلات ریز و درشت آن مانند کیفیت نامطلوب واحدهای تحویلی، ضعف و در مواردی نبود امکانات رفاهی حداقلی، کمبود اماکن خدماتی و درمانی و بالاخص فرهنگی و بسیاری از موارد دیگر حل می شود یا نه، .

بیاییم بر تن رنجور اقشار  محروم  و ضعیف ساکن در این شهر تازیانه نزنیم و نمک بر زخم هایشان نپاشیم،خواه ناخواه این کودک نوپا و نوظهور وبال گردن شده ،بیایید چاره اندیشی کنیم و این امر شدنی است.

 

فرمانده محترم نیروی انتظامی قزوین ،خیابان اصفهان(ایران گاز)تبدیل به خاک سفید تهران شده و خانواده ها در حال بلعیدن شدن.

نکته:

با مروری اجمالی و تأمل برانگیز می توان به این نتیجه رسید که ماموریت و وظایف نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران عبارتند از :

1-استقرار نظم و امنیت و تامین آسایش عمومی و فردی.
2- انجام وظایفی که بر طبق قانون به عنوان ضابط قوه قضائیه به عهده نیروی انتظامی محول است از قبیل:
الف ـ مبارزه با مواد مخدر.
ب ـ مبارزه با قاچاق.
ج ـ مبارزه با منکرات و فساد.
د ـ پیشگیری از وقوع جرم.
ه ـ کشف جرایم.
ح ـ دستگیری متهمین و مجرمین و جلوگیری از فرار و اختفا آنها.
3-همکاری با سازمانهای ذیربط در جهت ایجاد و توسعه زمینه های فرهنگی لازم به منظور کاهش جرائم و تخلفات و تسهیل وظایف محوله.
4-تلاش مداوم و مستمر در جهت حفظ و صیانت سازمان در زمینه های امنیتی.
5-تلاش مداوم و مستمر در جهت حاکمیت کامل فرهنگ و ضوابط اسلامی در نیروی انتظامی.

و چندین و چند عامل که ما سعی کردیم وظایف مربوط به موضوع مورد اشاره را بیان کنیم.

وظایفی بس خطیر و مهم که مروری بر لیست شهدای این نیروی جان برکف در زمینه های مختلف خود شاهد و گواهی  است بر این نکته که برای به ثمر نشستن و امنیت برقرار شدن در ایران اسلامی از هیچ کوششی دریغ  نکرده و نخواهند کرد و ما نیز ممنون و شاکریم از داشتن چنین نیروهای جان برکف.

و اما سخنی کوتاه با فرمانده­ کوشا ، پرتلاش و انقلابی قزوین

آیا طبق وظیفه محوله با فروشندگان مواد مخدر در خیابان اصفهان (ایران گاز)برخوردجدی شده است؟آیا نیروهای محترم انتظامی به طور نامحسوس در پارک پامچال محله مذکورحضور داشته اند؟

البته بنده هیچ گونه منکر زحمات شبانه روزی دوستان نبوده و شاهد گشت عوامل محترم این ارگان درخیابان به طور شبانه روزی بوده وهستم .

اما سوال و نکته قابل تامل که به ذهن این جانب خطور می کند این است که پس چرا باید شاهد افزایش قارچ گونه فروشندگان مواد مخدر نه  تنها  در محل پارک پامچال بلکه به صورت فراگیر ، اپیدمی و آشکارا در خیابان مذکورنیزباشیم که بسیار آزادانه و با موتورسیکلت هرگونه مواد مخدر را به دست مصرف کنندگان می رسانند.

یعنی دامنه فروش علاوه بر پارک به محل عمومی نیزگسترش پیدا کرده است  .

حتی گاهاًمشاهده شده که وانت بارهای به ظاهر میوه فروش و در اصل مواد فروش نیز در این امر سهیم و دخیل بوده و هستند.

سردار محمودی،فرمانده محترم و انقلابی نیروی انتظامی قزوین،به راستی آیا مردم جنوبی ترین نقطه شهر قزوین کم از درد بی توجهی مسئولین در همه زمینه ها چه عمرانی ،چه رفاهی و خدماتی و ...رنج می برند که باید انگ موادفروشی و خاک سفیدی هم به آنها زده شود؟

فرمانده عزیز، انسان های ساکن این خیابان شریفند ، چرا باید شاهد کوچ افراد بومی چه قشر کارگری و کشاورزی و کارمندی که در این خیابان سکونت داشتند ،علی رغم داشتن زندگی خوب باشیم؟بسیاری از این افراد به دلایلی که گفته شد بار سفر را بسته و سختی مستأجر نشینی را بر خود و خانواده خریده و آواره شده اند و این حقیقت حقیقتی کتمان  کردنی نیست.

سردار،باید واقع بین بود، از وقایع فرار کردن جز خود را فریفتن و پسرفت چیز دیگری عایدمان نخواهد کرد.خواستگاران دختران دم بخت این خیابان با شنیدن خیابان مذکور و دیدن وضعیت بد عقب نشینی می کنند،به راستی چرا؟ و هزاران چرایی که تاکنون بی جواب مانده و این بی جواب آینده همه را تباه کرده است.

به راستی چه کسی پاسخگوی آینده مبهم جوانان،دختران وخانواده های این خیابان است؟

فرمانده محترم نیروی انتظامی برای یک بار هم که شده به صورت نامحسوس سری به پارک مذکور در شب و یا به خیابان در عصر بزنید تا شاهد وقایع مذکور از نزدیک باشید.

بنده به شخصه بر این نکته واقفم که شخص جناب عالی با ما همدرد و هم عقیده اید، اما کافی نیست، خیابان ایران­گاز  جولان گاه مواد فروشان و پارک پامچال  پارک معتادان بالاخص فروشندگان مواد مخدر آنهم فروشندگانی با سن کمتر از 18 سال شده، و این مصیبتی است که دامن گیر خانواده های ساکن این منطقه گردیده است.

سرکشی به زندان مرکزی قزوین و آمار زندانیان این منطقه خود گواه و گویای مطالب ماست.

من شک ندارم که اگر از تک تک خانواده های مذکور آمار میدانی گرفته شود آنها نیز هم رای وهم عقیده با بنده در خصوص برخورد با این افراد هستند.

و نکته قابل توجه اینکه هر وقت و از سر کنجکاوی سری به این پارک می زنم با هزاران دریغ و افسوس باز شاهد افزایش فروشندگان مواد مخدر هستم و به این نتیجه می رسم که دیگر برای گردش در این پارک با خانواده امنیتی وجود ندارد.

جولان موتورسوارها با صداهای دلخراش  و دعواهای سوداگران مرگ با هم به طرز فجیع آن هم با آلت های قتاله معنی رفع اوقات فراغت را از خانواده ها سلب ونوید بخش افزایش استرس وناامنی برای خانواده شده است.

یک بار که با کارگر فضای سبز پارک صحبت می کردم ،بنده خدا گله می کرد از اینکه امنیتی ندارد،و گاها ایشان را نیز تهدید کرده اند.

فرمانده محترم نیروی انتظامی، چه کسی باعث و بانی به وجود آمدن چنین وضعیتی در این خیابان  و پارک است؟آیا مقصر و متهم  اصلی خانواده است؟بر فرض قبول ، چرا نباید سرکشی دقیق از سوی ارگان ها صورت گیرد ؟چرا بایدمتهم بودن خانواده ها را بر سرشان سرکوفت زد؟گاهاً و به ندرت و به تعداد انگشتان یک دست !!!زمان حضور عوامل محترم نیروی انتظامی مصادف می شود با خلوتی پارک، من دوست دارم برای یک بار هم که شده به طور نامحسوس و با همکاری دوستان

 مبارزه با مواد مخدر (که در این زمینه واگویه های بسیاری با دوستان خواهیم داشت)سری بزنید و با بدبخت­ کنندگان  خانواده های این منطقه آشنا شوید و ببینید که چه بلایی گریبان گیر خانواده های این منطقه شده است.

گاهاً با خود می اندیشم که، واقعاً چرا باید مواد مخدر در این منطقه آزادانه رد و بدل شود،بالاخص در این چند ماهه اخیر؟

آمار چند صد نفری معتادین به مواد مخدر در خانواده های این منطقه  را می توان از تاسف بارترین آمارهای شهر خواند،به راستی چرا باید شهر فرهنگی و جوان پرور قزوین به دلیل مشکلات عدیده گریبان گیر مسایل حاشیه ای و خطرناک نظیر مواد مخدر شده باشد.

اینکه چرا این منطقه و مناطقی نظیر آن دارای چنین آمار بالایی از مصرف کنندگان و فروشندگان مواد مخدر است خود جای بحث های کارشناسی تخصصی دارد و از حوصله این مطلب کوتاه خارج است.   

فرمانده محترم نیروی انتظامی استان قزوین،درآمد چند ده میلیونی حاصل از فروش مواد مخدر و همچنین اذعان برخی از کارشناسان مسایل اجتماعی به عدم پاکسازی 100درصدی مکان های آلوده از سوی متولیان امر راه را برای این افراد فرصت طلب و البته شرور هموار کرده است.

ورود مواد مخدر صنعتی شیشه، قرص های روان گردان و جدیداً افزایش مصرف ماده مخدر صنعتی و بسیار خطرناک "گل" سلامت جامعه و جوانان شهر را به خطر انداخته است.

خواسته مردم زحمت کش و مومن  این خیابان که هماره در صف های اول انتخابات و راه پیمایی ها پیش قدم و ثابت قدم بوده اند ،برخورد جدی با پخش کنندگان مواد مخدر اعم از خرده فروش و باند های اصلی آن است،خواسته ای ناچیز که دعای خیر خانواده های شهدای این منطقه را در پی خواهد داشت.

سردار "محمودی" فرمانده محترم انتظامی قزوین ؛

ما قبول داریم که نبود اشتغال و برنامه مدون برای جوانان، برای فروشندگان مواد مخدر و نبود فضاهای سالم فرهنگی و تفریحی، عدم آشنایی خانواده ها با مواد مخدر و نحوه برخورد با جوانان، برای مصرف کنندگان مواد مخدر از دلایل عمده گرایش به مواد مخدر چه در زمینه فروش و چه در زمینه خرید است و نیروی انتظامی نقش اساسی در این زمینه ندارد،اما می توان با برخورد جدی تا حدودی از وضعیت بغرنج منطقه جلوگیری نمود.

به امید داشتن ایرانی عاری از هرگونه مواد مخدر ونیز استانی نمونه در این زمینه و تبدیل شدن خیابان ایران گاز به پایلوت فرهنگی و اجتماعی. و این امر میسر نخواهد شد جز با برخورد با سوداگران مرگ و تاجران زندگی.

 

کلاف سردرگمی انتخاباتی هیأت های فوتبال وکشتی استان تا کی ؟- دقیقاً کجای فوتبال و کشتی کشورهستیم؟

اسماعیل حسینی-روزنامه نگار و فعال ورزشی :موقعی که از سر کنجکاوی و حس کار رسانه ای سری به آرشیو مطبوعات استان  بزنیم موضوعاتی که طی 10سال اخیر دغدغه جامعه بزرگ ورزشی استان در دو هیات ورزشی فوتبال و کشتی بوده، بحث انتخابات این دو هیات است.شاید جالب باشد بدانیدکه چرا ما دغدغه این موضوع را داشته و داریم که چرا فوتبال و کشتی استان ما همچنان در بحث مدیریت ورزشی بالاخص در راس مجموعه خود در کلاف سرگردانی به سر می برد ؟و با وجود وعده وعید های فراوان مسئولین اول ورزش استان مبنی بر حل کردن مدیریت هیات های مذکور هیچ گونه اقدامی صورت نگرفته است. در پیش بودن حداقل 15 مجمع انتخاباتی  در سال 95 از یک سو و نبود مدیریت در ورزش شهرستان های همچون تاکستان، البرز، آبیک،اقبالیه  و ..  از سو ی دیگر عدم مدیریت نگران هایی را در میان اهالی ورزش دوستان به وجود آورده است.آیا ما حق نداریم نگران از دست دادن سرمایه های نیروی انسانی ، امکانات دولتی و مهمتر از همه در سال اقتصاد مقاومتی و اقدام وعمل شاهد این همه مشکل در سه ماه اول سال باشیم ؟.

امروز و فرداشدن مجمع کشتی سودی ندارد.

هیات کشتی استان قزوین بعد از فوت مرحوم مومنی تا به امروز رنگ آرامش و آسایش به خود ندیده است .مردی که اهالی کشتی براین باور بودن که اخلاق و مرام پهلوانی و قهرمانی الویت کارش بود .کشتی استان 10-12سال اخیر با رفت وآمد مدیرانی همچون محمودحیدری ، عباس نیکویه ، صباغ ،لایق، مسعود نصرتی ، عین الله صادقی و حال حجت الله رسولی به صورت مدیریتی و سرپرستی اداره می شده است و می شود .تا چند وقت پیش همه اهالی کشتی از نبود مدیریت کشتی بلد کاریزماتیک که از جنس کشتی باشد رنج می برند و با اعلام قاطع محمودحیدری بعنوان نامزد انتخاباتی هیات کشتی در 6ماه اخیر وبا وجود سپری شدن مراحل قانونی انتخاباتی هیات کشتی استان هر روز می شنویم که مجمع این هیات امروز ویا فردا برگزار می شود. تا 2-3 هفته پیش بحث مسابقات جهانی آمریکا بود که خوشبختانه تیم ایران قهرمان جام جهانی شد و حال با نزدیک شدن به المپیک باز هم می شنویم که رسول خادم رییس فدراسیون کشتی خواهان برگزاری همه مجامع انتخاباتی هیات های استانی به بعد ار المپیک است. در این بین چند سئوال مهم مطرح است .آیا همه کشتی ایران تیم ملی است؟ آیا تیم ملی راس هرم است و هیات های استانی نقشی در رشد و پیشرفت کشتی گیران ندارند؟ چه تضمینی وجود دارد که بعد ازمسابقات المپیک رسول خادم بعنوان ریئس فدراسیون کشتی در سمت خود باشد؟ آیا بهتر نیست یک هیات کشتی استانی مانند قزوین که بیش از 10 سال می شود گوش شکسته های این ورزش رنگ آرامش به خود ندیده اند با انتخاب درست و عقلانی و سپردن مدیریت هیات کشتی به دست مدیرانی کشتی بلد یک استان را از کلاف سرگردانی خود ساخته نجات دهیم .متاسفانه می شنویم که دست های پنهانی که روزگاری داعیه قهرمانی و پهلوانی در کشتی استان داشته اند و رفیق گرمابه وگلستان برخی آقایان هستن با نفوذ خود در بین فدراسیونی ها قصد دارند که مجمع انتخاباتی به تعویق بیفتد. دراین بین با نگاهی به کارنامه کشتی استان می بینیم که متاسفانه ما هیچ ملی پوشی در رده های نونهالان ، نوجوانان ، جوانان و بزرگسالان نداریم ! آیا برای استانی که روزگاری ملی پوش و قهرمان داشت منطقی است ؟ مدعیان کشتی با کشتی چکار کرده اند که امروز هیچ کشتی گیر مطرح نداریم .هیات کشتی استان در اولویت اول نیازمند یک مدیر از خانواده کشتی است و سپس آسیب شناسی مشکلات گذشته که می طلبد شخص محمد مشهدی آقایی که دغدغه کشتی نیز دارد به مانند گذشته پیگیر تشکیل مجمع انتخاباتی باشد که می دانیم وی تلاش های زیادی داشته است اما همه می داند که تا موقعی که مجمع تشکیل نشود و مدیریت هیات کشتی مشخص نشود به معنی این است که کاری صورت نگرفته است.حال کشتی استان با داشتن خانه کشتی ، سالن تختی و سالن های دیگر شهرستانی درگیر دست های پشت پرده و عدم مدیریت ورزشی در خانواده کشتی است که متاسفانه هرروز شاهد رفت وآمد افراد به کشتی و در سوی دیگر هدر رفت هزینه های مالی ، انسانی ،امکاناتی واختلاف های درون خانواده کشتی هستیم که باعث شده هرکس ساز خودش را بنوازد .

  هیات فوتبال و باز هم ثبت نام مجمع انتخاباتی !!!

داستان هیات فوتبال شباهت های زیادی به هیات کشتی دارد. زمانی که در مورخه 28/9/91 مجمع انتخاباتی هیات فوتبال از بین مجید رضایی ، رضا طاهری ، مرتضی ململی ، ابراهیم شوشتری، داودسیاح ، ولی محمد زمانی ، سعید آگشته که با عنوان شهرداری الوند برای مدیریت هیات فوتبال انتخاب کرد این فکر را نمی کرد که در صورت رفتن آگشته از استان به لحاظ کاری طبق قانون وی نمی تواند در مدیریت فوتبال باشد هرچند که وی اسماً رییس بود و حضور کم رنگ و استفاده از نیروهای دیگر در بدنه هیات فوتبال باعث اعتراض جامعه فوتبال گردید و درشرایطی که آگشته درحال سپری کردن دوران سه ساله مدیریت هیات فوتبال بود و قانونآ نمی توانست در مسند هیات باشد به پیشنهاد مدیرکل ورزش و موافقعت علی کفاشیان ،حسین باجیوند سرپرست هیات فوتبال شد.در دورانی 6 ماهه سرپرستی باجیوند که وظایف یک سرپرست برگزاری مجمع انتخاباتی است ، 9نامزد از به نام های محمد ملکی نژاد، مجید رضایی ، حسین باجیوند ، ستارآقامحمدی ، حسین بهزادپور ، علی صفری ، مهدی عبدالرزاقی ، تورج نبی زاده و ولی محمد زمانی ثبت نام کردند و با توجه اینکه طبق قانون اساسنامه فدراسیون فوتبال از زمان ثبت نام تا تشکیل مجمع نمی بایست 3 ماه بگذرد و دیر اعلام شدن صلاحیت نامزدهااز سوی دستگاه های نظارتی استانی ، فدراسیون فوتبال ثبت نام این افراد را باطل اعلام کرده است و می بایست دوباره ثبت نام صورت گیرد.آنچه بیش از پیش برای اهالی فوتبال استان مهم است ، ورود مدیران ورزشی است که خانواده بزرگ فوتبال احساس نمایند که     می توان با وجود این افراد، فوتبال استان در همه زمینه های تشکیلاتی من جمله مباحث اخلاقی ، فرهنگی ، فنی ، اجرایی ، باشگاهی ، اسپانسری، تعامل با دیگر دستگاه ها و... راه ونشان جدیدی ترسیم نماید. درد امروزی که فوتبال به آن دچار شده است به واسطه      نگرش های منفی و نگاه بنگاه داری و نگاه  واسطه ای و باندی نگاه کردن در سنوات گذشته بوده است .اگر خانواده فوتبال می توانست از داشته های مدیریتی ، فنی ، اجرایی و.. خوب استفاده می کرد چه نیاز بود که هرچند سال شاهد برگزاری مجمع انتخاباتی باشیم باید وجدان های خود را بیدار کنیم که درد هیات فوتبال ما تنها و تنها به افراد مجمع انتخاباتی است که متاسفانه در گذشته انتخاب عقلانی صورت ندادند و با وجود دانستن مشکلات هیات فوتبال و دست های ضربه زنده به آن توانایی برگزاری حتی یک مجمع عمومی را نیز نداشتند.حال سرپرست هیات فوتبال استان که با کوله باری از مشکلات ساختاری و نگرشی جامعه فوتبال که در خود دارد در فکر  راه کار جدید برای کمک به آینده فوتبال است هرچند طی ماه های اخیر عده ای قصد داشتند که هیات فوتبال را در برنامه ریزی و حرکت روبه جلو خود ناکام بگذارند که با کار مشورتی با پیشکسوتان فوتبال این توطئه ها خاموش گردید . حال هیات های فوتبال و کشتی نیازمند ورود دلسوختگان واقعی خود برای برون رفت از مشکلات مدیریتی است که انتظار می رود شخص مدیرکل ورزش و جوانان با ورود به این معضل مهم و اساسی تکلیف دو هیات مهم ورزشی را سروسامان دهد تا فرصت ها و هزینه های بیش از این به هدر نرود.